جمعه 20 بهمن 1391 |
دیگه باید فهمیده باشی همه رفیق وقتای خوشی اند !!
همه خودشون اینقدر دردسر دارن که حوصله ی تو رو ندارن !!
همه اینقدر کار دارن که وقت ندارن واسه تو وقت بذارن !
که به حرفات گوش بدن یا وقتایی که تنهایی کنارت باشن !!
ولی تو نباید اینجوری باشی !!
تو باید رفیق غم و کم همه باشی !!
تو باید سنگ صبور باشی !!
تو باید سنگ باشی !!
دردای تو پیش دردای اونا هیچی نیست !!
تو اصلا سختی نکشیدی ...
تو اصلا تنها نموندی ...
تو هیچ وقت غصه دار و گریه دار نیستی !
نباید باشی !!!
نظرات شما عزیزان:
خسته نباشین
بی صبرانه منتظرم توی مخفی ببینمتون
امروز رفتم تشریف نداشتین
به امید دیدار
باارزوی بهترین هاا
پاسخ:سلام هستی جان خیلی خوشحالم اینجامیبینمت خانومی.متاسفانه مخفی برای من فیلتره تا شب فکرنکنم بتونم بیام گلم.
اگر امید یک قطره است ... من دریا برایت آرزو میکنم !
اگر دوست برایت سرمایه است ... من خدا را برایت آرزو میکنم !
پاسخ:سلام مریم جان.بسیارپربار وقابل تامل وتفکر.ممنونم ازنظرزیبایی که گذاشتین مرسی گلم.
پشت دروازه ی تردید و خیال
لابه لای تن عریانی بید
من در اندیشه آنم که تو را
وقت دلتنگی خود دارم وبس...
پاسخ:سلام النازجان.واقعازیبامثل همیشه.مرسی گلم.
هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند...!!!
بدان گونه که احساسش میکنند هست...!!!
پاسخ:بازم سلام النازجان.واقعامنوشرمنده کردیدخانومی ممنونم این نظرلطف شماست.مرسی گلم
زن كتابچه ی سفید را بست. آن را روي ميز گذاشت: بپرس عزيزم.
- مامان خدا زرده؟
زن سر جلو برد: چطور؟
- آخه امروز نسرين سر كلاس مي گفت خدا زرده.
- خوب تو بهش چي گفتي؟
- خوب،من بهش گفتم خدا زرد نيست. سفيده.
مكثي كرد: مامان،خدا سفيده؟ مگه نه؟
زن،چشم بست و سعي كرد آنچه دخترش پرسيده بود در ذهن مجسم كند. اما،هجوم رنگ هاي مختلف به او اجازه نداد.
چشم باز كرد : نمي دونم دخترم. تو چطور فهميدي سفيده؟
دخترک چشم روی هم گذاشت.دستانش را در هم قلاب کرد و
لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سياهي به خدا فكر مي كنم،يه نقطه ی سفيد پيدا ميشه...
پاسخ:سلام دخترچادی.ممنونم ازحضورت گرمت خانومی.مثل همیشه زیباوتاثیرگذارلذت بردم.مرسی گلم وسپاسگزار
جهاني عشق در من آفريدي.
دريغا با غروب نابهنگام,
مرا در کام ظلمت ها کشيدي...
فریدون مشیری
پاسخ:سلام بهارجان.خیلی لطف کردین سرزدین حسابی شرمنده شدم خانومی.اصلاراضی به زحمت شمانبودم.میدونم واقعاگرفـتارید.بهرحال واقعالطف کردیدگلم وسپاسگزارم
و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد؛
تیــز کننــد …
تیــغ کننــد …
و بــزننـد بـه روحـت …!
پاسخ:بازم سلام بهارجان.واقعا خوشحال شدم اینجاشمارودیدم.باآرزوی بهترینها برای شما خانومی مرسی گلم زحمت کشیدید
نویسنده : ►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
|